۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

داستان سکسی کاش بازم می کردمش

کاش بازم می کردمش
حدود سه سال پیش بود كه در یكی از محله های غرب تهران زندگی می كردیم.من در اون محل با دختری به نام رعنا كه حدود یك سال از من بزرگتر بود آشناشده بودم.رعنا یك دختر خوشگل و خوشهیكل بود.با صورتی سفید مثل برف و بدنی خوشتراش و بازم مثل برف.مدتی بود كه از حرفهایش فهمیده بودم به سكس علاقه داره بدش نمیاد با من رابطه داشته باشه.منم تو حرفهام بهش می گفتم یه روز بیا خونمون یا مثلا تو بیا از این حرفها.مدتی گذشت تا اینكه یك روز جمعه صبح كه خونمون خالی شد منم مطمئن بودمكه تا شب هم كسی نمیاد فرصت مناسب دیدم. سریع تلفن برداشتم ورعنا خبر كردماونم به درخواستم جواب رد نداد.اومد خونمون.البته قبلش گفتم مواظب باشه كسی نبینه كه میاد خونمون.خوب اون روز اومد منم یكراست بردمش تو اتاقمو شروع كردم به نشون دادن اتاق بدهم دوتائی نشستیم رو تخت.رعنا یك دامن قرمز تنگ پوشیده بود كه تا بالای زانوهاش رو پوشنده بود و نمایش زیبائی به بدنش می داد.و پاهای سفیدشو كه كاملا بدون جوراب بود مثل یك تیكه طلا نشون می داد كه چند وقت یكبار چشمایمنو اسیر خودش می كرد.و یك پیراهن تنگ قرمز هم كه نمایش جالبی به پستوناشمیداد پوشیده بود.و بند كرستش كه سیاه بود از كنارش گوشه گردنش زده بود بیرونونوك پستوناش كه مقداری متورم بود از زیر پیرهنش معلوم بود.یك روژلب قرمزهم زده بود كه چشمهای هر مردی نوازش می داد.در میان صحبت خودمو بهش نزدیك می كردم.كه بدون مقدمه رفتم طرفش و لباموبه لباش چسبوندمو شروع كردم به لب گرفتن اولش خودشو كشید عقب بعد مدتیاونم جلو زبونش در همان لحظه لب گرفتن من كرد تو دهانم ومن احساس داغی شدیدی تو دهانم احساس كردم و یواش یواش دیدم كیرم داره بلند میشه وخون تویاون مثل آتشفشان داره فوران می كنه.در همون حال دستامو دورش حلقه كردم شروع كردم به نوازش گوش و گردنشوهمینطور سینه هاش كه دیگه داشت از تو پیراهش می زد بیرون سریع بادستهام پیراهن چسبناكشو كشیدم بیرون.و ازروی كرستش شروع به بوسیدن پستوناش شدم .رعنا دستشو برد پشت كمرشو كرستشو باز كرد و پستونای بیقرلرشو انداختبیرون و منم شروع كردم به مكیدن و لیسیدن نوك پستوناش.كه با لیسدن و مكیدن من هر چه بیشتر متورم می شدند.رعنا هم بیكار نبود با دستش كیر منو از روی شلوار لمس می كرد.بعد از این كه كاملا از پستوناش سیر شدم بلند شدم و پیراهنمو در آوردم و رعنا هم زیپ شلوارمو كشید پائین و منم از پاهام درآوردمش.و رعنا در همون حال كه من ایستاده بودم شرتمو كشید پائین وكیر منم كه حسابی شق كرده بود كرد تو دهانشوشروع كرد به مكیدن لیسیدن اون.با حركاتب منظم اونو میبرد تو دهانش و خارجش می كرد و این كارش هر چه بیشتر كیر منو متورم میكرد دیگه لحساس كردم آبم داره می آد. گفتم رعنا دیگه بخواب روی تخت اونم بروی كمر خوابید و منم با یك حركت دامنشو در آوردم و شورت سیاهش جلوی چشمانم نمایان شد.شرتشو از پاش درآورد و كس زیباش رو دیدم كه تازه تراشیده بودش و كاملا سفیدنمایان بود.و با زبانم به كسش حمله كردم صدای جیغ های كوتاهش كه از روی خوشی بود گوشمو نوازش می داد.وقتی به طرف چوچولش می رفتم اونو میلیسیدم به خودش تحركی می داد جیغ كوتاهی میزد.دیدگه باید كیرمو آماده می كردم بهش گفتم بلند شو و از پشت بخواب و كونتو بده بالامنم كاندوم كه ار قبل اماده كرده بودمو كشیدم رو كیرم تا كیرمو گذاشتم رو كسش اونوبا دست زد كنار گفت نه بكون تو كنم و پرده دارم منم بی معطلی كیرمو یواش یواش كردم تو كونش كه نسباتا تنگ بود و خیلی داغ بود و شروع كردم به تلمبه زدن و بالا و پائین رفتن روی كون رعنا جوری كه تخت با حركات من تكون می خورد.دیگه احساس كردم آبم داره می اد كه كه كیرمو كشیدم بیرون و كاندومو سریع از رویش خارج كردم و ابمو با فشار بروی كون سفیدش پاشیدم .اون روز خیلی برای خوب بود چون می گفت كه خیلی حال كرده و خوشحاله و امیدوارهبازم بتونیم با هم حال كنیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر